![]() |
مقصود پروردگار از خلقت انسان از زبان علامه طهرانی ره
به گزارش طارق نیوز به نقل از فارس، مرحوم آیتالله سید محمد حسین حسینی طهرانی از عارفان طریق الهی و شاگرد علامه طباطبایی (ره) در کتاب «آیین و رستگاری» درباره منظور و مقصود پروردگار از خلقت انسان آورده است:
* مقام انسان کامل، بزرگترین درجهای است که خداوند اعلی به انسان عنایت میکند
منظور و مقصود از خلقت انسان مقام عبودیت است، که انسان خودش را عبد مطلق پروردگار بداند و در صراط عبودیت مطلق حرکت کند و در نتیجه آنچه را که در عالم وجود، از وجود استقلال و حیات و علم و قدرت به نحو استقلال است، همه را تسلیم خدا کند و اعتراف و اقرار کند که از آنِ خداست؛ آنچه فقر و ضعف و جهل و نیستی است، از ناحیه خود اوست؛ انسان عبد مطلق پروردگار است، هم در مقام اصل وجود و هم در مقام عمل و تکلیف؛ و این، مقام انسان کامل و بزرگترین درجهای است که خداوند علی اعلی به انسان عنایت میکند.
افرادی که در دنیا زندگی میکنند و دارای مذهب و شریعتی هم هستند مثل افراد معمولی، باید حرکت کنند و به این مقام برسند؛ انبیاء آمدهاند ما را به این مقام دعوت کنند، پیغمبر ما را به این مقام دعوت میکند، قرآن ما را به این مقام دعوت میکند؛ و اگر ما به قرآن، سنت رسولالله(ص) و ائمه اطهار علیهمالسلام درست عمل کنیم و چیزی را از جانب خود کم و زیاد نکنیم و در همان صراط عبودیت حرکت کنیم به این مقام خواهیم رسید.
و علت اینکه دیده میشود بعضیها ممکن است عمرشان شصت سال، هفتاد سال، هشتاد سال بشود و به این مقام هم نرسند، برای این است که عمل نمیکنند. از قرآن و اخبار اطلاعاتی پیدا میکنند و این علومشان را صرف به دستآوردن امور دنیوی میکنند، حالا فرقی ندارد مال باشد، جاه باشد، قدرت باشد، یا حب ریاست و امثال اینها؛ آن علم قرآن و تفسیر و حدیث حکمت و علوم شریعت را، اینها فدای به دست آوردن حطام دنیا کردند و حطام دنیا هم به این صورت برای انسان جلوه میکند. و این خیلی خیلی بهره کمی است که انسان از آن سرمایههای سرشار، این نتیجه بس کوچک را بخواهد بردارد.
در سوره مبارکه نجم آمده است:
«فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِکْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا/ ذَلِکَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ»
«(ای پیغمبر!) اعراض کن از آن کسانی که از ذکر و یاد ما اعراض کردند و غیر از حیات و زندگی پست شهوی و احساساتی و عاطفی هیچ قدمی بالاتر برنمیدارند و غیر از حیات پست به زندگی و حیاتی قائل نبوده و اراده نمیکنند. محل بلوغ اینها از نقطه نظر دانش به اینجا رسیده که فقط به وسیله علمشان بهرهبرداری از حیات دنیا بکنند.»
* حیات علیا، حیات درهم کوبیدن خواستههای نفس اماره است
از اینها اعراض کن! اینها به درد تو نمیخورند؛ آن حیات علیا است، حیات علیا یعنی حیات بالا. حیات دنیا را که دنیا میگویند یعنی پست، حیات علیا یعنی حیات عالی، آن حیات علم، حیات تقوی، حیات عبودیت، حیات صدق، حیات ورع، حیات ایثار و ازخودگذشتگی است، حیات وجدان و عاطفه است، حیات عبودیت و مشی در صراط حضرت احدیت است، حیات درهم کوبیدن خواستههای نفس اماره است؛ آن حیات، حیات علیاست.
پس ما باید در این مشی حرکت کنیم تا اینکه به دین و شریعت برسیم و با حقیقت دین آشنا شویم و منظور و مقصود از آمدن پیغمبران و کتب آسمانی در ما پیاده شود، و خواست خدا برای ایجاد ما -تکویناً و تشریعاً - به وقوع بپیوندد و ما در صراط رشد و تعالی حرکت کنیم، نه در صراط ضل و ضلال و غی و جهالت و خواستههای نفس اماره، و اگر به غیر از آنچه در کتاب خدا و سنت پیغمبر و ائمه علیهمالسلام است عمل کنیم هیچ نیست، آنچه هست در اینهاست. و اگر کسی به اندازه سرسوزنی از این مشی تخطی کند، اشتباه کرده است.
ما معتقدیم که عالیترین مربی و معلم بشریت حضرت رسول و امیرالمؤمنین و اولاد او علیهمالسلام هستند، و معتقدیم اگر از این مطالبی که به ما رسیده، از قرآن و فرمایشات آنها که به عنوان سنت و منهاج برای خودمان اتخاذ کردیم، چیزی بهتر بود، دنبال او میرفتیم، ولی بهتر نیست و تحقیقا راهی که اینها رفتند عالیترین، پرنورترین، بیخطرترین و راه مستقیم به سوی مقصد است و راه مستقیم هم یکی است. بین دو نقطه بیش از یک خط مستقیم نمیتوان کشید.
«اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُستَقِیمَ*صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» یا اینکه «وَإِذاً لَّأَتَیْنَهُم مِّن لَّدُنَّآ أَجْراً عَظِیماً* وَلَهَدَیْنَهُمْ صِرَاطَاً مُّسْتَقِیماً» باید حرکت کنیم تا برسیم.
* باید به خود بیاییم و ببینیم که هستیم؟! و چه هستیم؟!
اول چیزی که بعد از تنبه، یقظه و بیداری، در این راه لازم است، این است که ما به خود بیاییم و ببینیم که هستیم؟! چه هستیم؟! بله، ما یک انسانیم! صبح از خواب بلند میشویم، تا شب زحمت کشیده و فعالیت میکنیم، دو مرتبه میخوابیم، فردا تکرار و پس فردا تکرار، روزها میگذرد و هر کس از افراد بنیآدم خود را به کاری مشغول میکند و متوجه نیست که این کارها را برای چه میکند؟ برای چه آمده؟ چه هدفی دارد و مقصودش چیست؟ و چرا امروز گذشت؟ این امروز یک سرمایه عمری بود که خدا به او عنایت کرد، چرا گذشت؟ و در مقابل این گذشت روز، چه به دست آورد؟ اگر چیزی به دست آورده باشد، خوشا به سعادتش! چون یک روز عمرش گذشت و در مقابلش یک چیزی کسب کرد؛ و اگر چیزی به دست نیاورد مغبون است. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «من استوی یوماه فهو مغبون.» «کسی که دو روزش با همدیگر مساوی باشد مغبون است.» چون یک روز عمر گذشت و برای این یک روز عمر چه دستگاههایی کار کرد، تا اینکه انسان یک روز عمر کند، غیر از خدا کسی نمیداند.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند/ تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار/ شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
یک روز از حیاتی که ما داریم، به حرکت شمس و قمر و کهکشانها بستگی دارد. ذرات تمام درختهای عالم، تمام حیوانات عالم، تمام موجودات عالم، به همدیگر مرتبط و یک وجود واحد را تشکیل میدهند و تمام اینها در این حیات امروز انسان مؤثرند؛ به طوری که اگر در سلسله علل و معلولات این یک روز حیات گرفته بشود، همه آنها بههم میخورند. پس اینها همه برای این است که ما یک روز عمر کنیم و یک روز جلو برویم و یک روز پردههای غفلت از چشمانشان برداشته شود، حجاب برداشته شود، با خالق خودمان، مسیر خودمان، هدف خودمان، مبدأ و معاد خودمان آشنا شویم.
اگر این طور باشد، آرام، ساکت، صامت، خوشدل، پربهره، پرنور، با نشاط کامل مثل آدمی که در روز امتحان قبل است و سرافراز و شاگرد اول هم شده و ورقهاش را در دست میگیرد و میآید و از هیچ چیز هم باک ندارد؛ قبول است دیگر! و اما خدای ناکرده اگر به غفلت بگذرد و شب امتحان برسد و انسان بخواهد کار یک سال را در یک شب انجام بدهد و فردا به این شاگرد و به آن شاگرد التماس کند، آقا به من برسانید، ما را فراموش نکنید، اینها همه موجب سرشکستگی و شرمندگی است.
*خدا خیر محض بوده و ما را هم به خیر و رحمت محض دعوت میکند
ما در این راه باید اول حرکت کنیم و بدانیم که راه خداست؛ ما مسافریم، مقصد داریم؛ مسافر بودن ما نفس ماست، مقصد خداست؛ راهی را که حرکت میکنیم راه بیابان یا بالای کوه نیست، عبور از صفات نفس است؛ یعنی این صفات را باید تغییر دهیم، صفات منفی تبدیل به مثبت، صفات سیئه تبدیل به حسنه شود، حجابها از بین رود، روز به روز نور و ادراک بیشتر شود، از تقید و تحدید و این محدودیت عالم ماده و تعلقات، خودمان را به عالم مجردات و عالم نور برسانیم و به آنجا نزدیک بشویم؛ این عبارت است از حرکت در نفس. مقصدمان هم خداست. مسافر زاد میخواهد، راحله میخواهد؛ زادمان توکل برخدا و راحلهمان استعانت بر پروردگار و عمل به قرآن و سنت پیغمبر و منهاج ائمه علیهمالسلام است، اینها همه زاد راه هستند؛ باید بگیریم و حرکت نموده و مسافرت کنیم و به مقصد برسیم.
این راه، رفتنی است. این راهی است که رفتهاند. و انسان هم نباید بگوید من چنین و چنانم و قابلیت ندارم، اینها همهاش حرف است؛ همین قابلیتی است که انسان دارد مگر از خانه پدرش آورده؟! اینها همهاش دست پروردگار بوده، عنایت بوده، داده و باز هم میدهد. خدا که با ما دشمنی ندارد، خدا با ما سابقه سوء ندارد، از رحمت خود، ما را به وجود آورده است و ما هم به سوی رحمت خدا میرویم، به سوی رحمت خدا حرکت میکنیم؛ آن وقت خدا انسان را روی این سلسله طویله مسافتها -از نطفه و حالات مختلف جنین و بعد دنیا- خلق کرده باشد و بعد از این انسان را در امور مثلا خیلی جزئی مهمل بگذارد و اعتنا نکند؟! او بگوید من میخواهم به تو دهان کجی کنم ای انسان! استغفرالله! اگر انسان بخواهد با یک انسان این کار را بکند انسان او را تعییب میکند.
پس خدا خیر محض و رحمت محض است و ما را هم به خیر و رحمت محض دعوت کرده. هرجا ما ببینیم که نظرمان خلاف این باشد این از آنِ خدا نیست؛ او را باید در خودمان جستوجو کنیم چرا که خداوند خیر محض است.
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: مطالب و مباحث دینی و مذهبی، ،
:: برچسبها: هدف خلقت بشر, هدف خلقت انسان, رحمت خدا, علامه طهرانی ره, زکجاآمده ام؟, ,

